×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

حکایت

× راز های زندگی
×

آدرس وبلاگ من

kingamir.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/power_jak_007

Access to the friends list is not allowed for anyone

داستان پسر و گلدان و سکه با ارزش

روزی دست پسر بچه ای که در خانه با گلدان کوچکی بازی می کرد ، در آن گیر کرد و هر کاری کرد ، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند
به ناچار پدرش را به کمک طلبید اما پدرش هم هر چه تلاش کرد نتوانستند دست پسر را از گلدان خارج کنند . پدر دیگر راضی شده بود به شکستن گلدان که تصادفا خیلی هم گرانقیمت بود ، فکر کند . قبل از این کار به عنوان آخرین تلاش به پسرش گفت : دستت را باز کن ، انگشت هایت را به هم بچسبان و آنها را مثل دست من جمع کن آن وقت فکر می کنم دستت بیرون می آید .

پسر گفت : " می دانم اما نمی توانم این کار را بکنم "
پدر که از این جواب پسرش شگفت زده شده بود پرسید : " چرا نمی توانی ؟ " پسر گفت : " اگر این کار را بکنم سکه ای که در مشتم است ، بیرون می افتد " .

گاهی انسان در زندگی به بعضی چیز های کم ارزش چنان اهمیت می دهد که ارزش دارایی های پرارزش مان را فراموش می کنیم .
سه شنبه 28 دی 1389 - 2:33:36 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


جملات زیبا و کوتاه


جملات زیبا و کوتاه


جملات زیبا و کوتاه


جملات زیبا و کوتاه


جملات زیبا و کوتاه


نفرت


ارزش دوست خوب


حراج وسایل شیطان


شرط آزادی و آزادگی


قیمت یک معجزه


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

198199 بازدید

280 بازدید امروز

12 بازدید دیروز

355 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements